امید .

ساخت وبلاگ
احساسیادِ ایامی که با فردا شدن‌ها طی شدند درکنارِ وامق و عذرا شدن‌ها طی شدندسالها پروانگی در پله‌ها یادش بخیر پرگشودن‌ها که با آیا و امّا طی شدندسنگلاخ صخره‌ها و زایشِ سرچشمه‌هاهَمسفر با رود تا‌آعوشِ دریا طی شدند ماجرا‌هایی که فصل‌عشقی را می‌سرودبا فتادن‌ها و با برپاییِ ما طی شدند یاد بادا نقش‌هایی را که بازی کردنشدر زمانِ پرده بی‌عنوانِ اجرا طی شدند حیف شد آن‌لحظه‌های شادکامی زود رَسکز پی کج‌فهمیِ ، باد مبادا طی شدند آرزومندیِ و دلها را ، به دوران باختندر سرابِ زندگی ، چریکن و زیبا طی شدندشعله‌ای احساس درمن پاگرفت و شعر شد سوختن‌هایی که با آن گفتگوها طی شدندداستان زندگی را دستِ تقدیرم نوشت خواندن تائید آن با‌مُهر و امضاء طی شدند ۱۴۰۲/۹/۱۸ امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 16:55

تداعی تداعی یاد آوراز هرچه تداعی ، غزل ِ ناب ، چشیدیمتنهایی خود را به رُخ ِ خویش ، کشیدیمشیدایی ما را چو به تاراج ، سپردندپیش از همه ، خود عاشقی خویش خریدیمغیر از تو اگر شاخهً احساس ، گلی دادشبنم شده ، از دفتر ِ گلهاش ، چکیدیمدر باغ ِ جهان ، جلوه ً گلزار فراهمما غیر ِ تو گل از هوس ِ باغ ، نچیدیمهر در که گشودیم ، به راه ِ تو در آمدهر ره که سپردیم ، به آن خانه رسیدیمبا یاد ِ تو در مکتب ِ عشاق ، نشستیمبی شوق ِ تو از هرچه تمناست ، بریدیمبر سیم ِ سُخن ، زیر و بم ِ هرچه ترانهسُر نای ِ هواخواهی ِ دلدار ، دمیدیمهر محفلی از ساقی و ساغر ، خبری بودغوغای ِ تو را ، با دف و تنبور شنیدیمبا شعر ِ تو زیبا شده ، این دفتر تک برگزین قافیه ، تنها غزل ِ دوست گزیدیمجانمایهً شعر ترم ، از شوق ِ تو سرشارآرایهً احساس ِ تو ، در غیر ، ندیدیمما را ، پر ِ پرواز ندادند و دریغایک عمر ، فقط در قفس ِ خویش پریدیمآسمان ِ آبی ِ شعر ۱۳۸۵ ٍ امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 26 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1402 ساعت: 14:55

بهروز سنجابي متولد 1323 ملاير كوي ِ فراهاني كوچهً نظامي پلاك 49 سال ِ 1337 آغاز ِ راه بود به شعر كُهن علاقه مندم در قالب هاي ِ غزل ، مثنوي .باشعر ِ نو نيز آشنايم و اين آشنائي مرا از ادامهً شيوهً كُهن باز نداشته است . نه تعصبي به سُنت گرائي دارم و نه بيش از حدّ مجذوب ِ نو پردازان ِ افراطي هستم . سبك من شناسنامهً سروده هاي ِ من است كه از سال 1380 بر روي وب سايت هايم منتشر مي شوند .شعر را باز تابي از مظاهرِ زندگي و حوادث و رويدادهاي آن مي دانم . كه در پيرامون ِ من مي گذرد .و سعي مي كنم شعر هايم ، بيانگر ِ زيبائي ، و همهً عواطف ِ انساني باشد . امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 12:33

گمان مبر که به پایان رسید دورِ مُغان هزار بادهً ناخورده در رگِ تاک است******ورجینبه‌من ببار دلا عطرِ غنجه.هایِ تنت را بهارِ قمصر ِ کاشان گلابِ پیرهنت راشرابِ کهنهً صد‌ساله‌را پیاله کُن امشببریز جورِ دل‌آرا ی بادهً کُهنت را چکامه‌ای بسرا در سکوتِ این شبِ دیجورببر به‌کثرتِ آرایه چامه و سخنت رامرا را به‌‌صنعتِ‌زیبای خاکخورده بیارا مبند بر غزلِ کهنه درب انجمنت رادلم گرفته ازاین زبریِ ستَبرِ شبانه ببار مَلمَلِ دلجوی نرمِ شب شکنت راشود به‌مَجمرِ شب عود وعده‌گاه بسوزد¡بود به‌صبح بپاشد شمیم آمدنت را ¡نسیمِ آشتی از کوچهً قرار برآید سحابِ صلح بشوید فِراقی چمنت رادوباره صخره ورجین قرارِ وعدهً دیگرحراج شهر مکن عطرِ یاس و یاسمنت رامن آشنایِ قدیمِ دوباره صخره نگارم به خط خاطره مسپار یادِ تیشه زنت رابهروز سنجابی۱۴۰۲/۲/۱۲ امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 12:33

قابِ رویازخمه‌‌هایِ یادی و سیمِ سه‌تارم کرده‌ایبا تداعی‌های مِضرابت شکارم کرده‌ای گرمیِ لحن تو برفِ شِکوه‌ها را آب کرد رود بودم با طنینت آبشارم کرده‌اینُت نوشتن باخطِ چشم تو نستعلیق شد میر‌عمادی با‌من اکنون خوشنگارم کرده‌ایمن بلوطِ پیر گمنامی که عنوانی نداشت با وزیدن‌هایِ موزونت بهارم کرده‌ایخاکِ‌خشکِ خاطراتم را به عشق آمیختی ماهرانه کوزه‌ای بر دوشِ یارم کرده‌ای بیت بیتِ این غزل با دوکِ یادت رشته شد گردِ خود گردانده شعرِ روزگارم کرده‌ایتازه‌تر آرایهً فصلِ فراقی‌هایِ من بازهم در دفترِ دل شاهکارم کرده‌ایپلک را ازهم گشودم قابِ رویایم شکستخوابِ دوشین با‌خُمارِ خود دُچارم کرده‌ایبهروز سنجابی۱۴۰۲/۴/۱۰ امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 12:33

دندان‌که‌دردهن‌نبودخنده‌بدنماست》لبخندِلب‌پریده‌ به‌چنین‌جلوه‌مبتلا‌استپیری‌چو‌عارضِ تو شود می‌رسد زِ راهلنگیِ‌لفظ و لکنتِ‌خوانش درون‌گراستهم چشمِ تیزبین تو می‌افتد از فروغهم قدِ سروگونِ تو آویزه عصااستکندی طریقِ مُحتمل راه است سُستی‌ رفیقِ همسفرِ برزنِ بلا استپیری اگر که جلوه کُند پایِ راه نیستچون‌کودکانِ‌تازه قدم ، دهر‌‌ بی‌وفااستمویِ سپید خویش به‌مسگر نداده‌ایم چون بَر قفایِ‌خود نگری کارِ کیمیااستدرخاطرت ، جوانیِ خود را مرور کن ¡مویِ‌ سپید و پیریت پاداش‌سالهااستبا‌من مگو ، که پیریت ناگاه در رسید پیری هماره زادهً اندیشه‌هایِ ما استتقویم ، جز شمارش‌ِارقامِ‌ خشک نیستارقام خشک رهزنِ انگیزهً بقا استعاشق بمان که‌ عشق‌ جوان باورت کندعاشق‌بمان‌ که‌عشق بهین‌هدیه‌خدااستدکتر شناس و راه فراز و هدف شریفکارتِ من و تراکُنش‌ها اصلِ‌ماجرا است بهروز سنجابی۱۴۰۱/۵/۲۵ امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 25 دی 1401 ساعت: 19:58

آرشمن ، پُخته‌ترین قافیه ، من پیر‌ترین  شعرمن ، شش دهه را  یکسره درگیر‌ترین شعر تحسین شده و نقد شده ، بی‌حد و بسیارمن ، مَصلحت  آموخته   تدبیر ترین  شعرمن ،  آرشِ    با مرزِ غزل   سَخت  گلاویزدر  گویشِ   هر‌بار    کمان‌ گیر‌ترین   شعر بَس صَخرهً  سُتوار  سپُردیم  و  سُرودیمدر  جمعِ  پلنگی شده‌ها  ، شیر‌ترین  شعرهر‌بار   که   تهدید  ،  به‌جُرمِ     غزلِ نابدر نقدِ زمان ، مُحکم و مُچگیر‌ترین  شعرابعادِ قفس   گرچه    پَر و بالِ مرا   چیدآوایِ   قفس  ،  بانگِ   فراگیر‌ترین    شعرامروز چه‌بد  دستِ عصا  عارض‌من شُد !درحسرتِ   دیروز     زمین‌گیر ترین  شعرامروز     که     هاشور زنِ    شعرِ  شبابماز هرچه که احساسِ خَطَر سیرترین شعربَر شانهً  زخمی   شده   از   بارِ    رسالتداری‌‌ست ، به‌پا ساخته ، دلگیر‌ترین شعر   بهروز سنجابی۱۳۹۸/۹/۴ امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 10:45

حسرت پروازچند یاد چمن و حسرت پرواز کنم بشکنم این قفس و بال و پری باز کنم بس بهار آمد و پروانه و گل مست شدند من هنوز آرزوی فرصت پرواز کنم خار حسرت زندم زخمه به تار دل ریش چون هوای گل و مرغان هم آواز کنمبلبلم ، لیک چو گل عهد ببندد با زاغ من دگر با چه دلی لب به سخن باز کنمسرم ای ماه به دامان نوازش بکذار تا در آغوش تو سوز غزلی ساز کنمبه نوایم برسان زان لب شیرین که چو نی شکوه های شب هجران تو آغاز کنم با دم عیسوی ام گر بنوازی چون نای از دل مرده بر آرم دم و اعجاز کنمبوسه می خواستم از آنمه و خوش می خندید که نیازت بدهم آخر اگر ناز کنمسایه خون شد دلم از بس که نشستم خاموش خیز تا قصه ی آن سرو سرافراز کنمه الف سایه  امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 87 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 10:45

وزن شکستهگفتی که فراموش تو گشتم ، گله ای نیستدیگر به هواداری ِ دل حوصله ای نیستما در گذر از یاد به فریاد رسیدیمنجوا و فراموشی ما مسٔله ای نیستبودن نه نوازشگر و رفتن نه دلازاراز بود به نابود شدن فاصله ای نیستآرام گرفتیم کنار غزل ِ خویشدر متن ِ غزل شور و شر و ولوله ایبیتی که کنار گسل ِ عشق سرودیمکمتر ز ِ فروپاشی ِ هر زلزله ای نیستبانگ جرس و  چالش ِ بد فهمی ِ ایامدررهگذر ِ خاطره ها قافله ای نیستبا تو غزل ناب شد این وزن ِ شکستهبعد از غزل ِ ناب شدن مرحله ای نیستهرچند شبیه غزل ِ خویش فقیریمشادیم ،غزل  بسته به سبک صله ای نیست بهروز سنجابی ۱۳۹۵ امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 10:45

                                        هلال  ِ‌ماه در سَر  مرا  هوای   ِذکر  و  ترک  ِ‌باده است سودای  ِ باده   از سَر  ِشب‌    اُفتاده   است  مَستی  که    با‌نیاز     به‌درگاه  ِ   چاره ساز  میخانه امید ....ادامه مطلب
ما را در سایت امید . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : belof بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت: 19:46